بررسی سوتی‌های هفت فصل سریال پایتخت/وقتی زن برادر هما با تقی ازدواج می‌کند؟ 

به گزارش روایت فردا سریال «پایتخت» یکی از مهمترین و معتبرترین سریال‌های‌ تلویزیونی ساخته شده پس از انقلاب است. 

اگر سریال «دایی ‌جان ناپلئون» را پرتماشاترین سریال تلویزیونی قبل از انقلاب اسلامی فرض کنیم، این جایگاه پس از انقلاب اسلامی به سریال پایتخت تعلق دارد.

با این جایگاه معتبر، دقت ساختاری و مضمونی و کارگردانی سکانس‌های حساس، در فصل‌های بهم پیوسته این سریال از اولویت‌های تیم سازنده نیست.  به همین بهانه برخی اشتباهات مضمونی و فنی این سریال را ارزیابی خواهیم کرد.

 
بهتاش فرزند فهمیه است یا لک‌لک‌ها او را آورده‌اند؟ 
در فصل ششم سریال، «بهبود» (مهران احمدی) آزاد شده و به کشور بازگشته است. نقی و ارسطو برای اینکه به فهمیه تفهیم کنند که موضوع سندروم دست بی‌قرار بهبود ممکن است منجر به تراژدی شود و این احتمال وجود دارد که بهبود، بهروز را او در خواب خفه کند به آرایشگاه فهیمه می‌روند. 

دیالوگی در این صحنه وجود دارد که نقی اشاره می‌کند:" بروید بچه را (یعنی بهروز کوچک ) را از او دور نگه دارید چون ممکن است بهبود او را خفه کند."

 فهمیه (نسرین نصرتی) اشاره می‌کند" این مرد 17 سال  مونس و همدم من بوده و ...." . با این حال در فصل سوم سریال، در مراسمی تجلیل ازبهبود در مقام جنگلبان این کاراکتر می‌گوید:" فرزندم دوران خدمت مقدس سربازی می‌گذارد."

 یعنی در فصل سوم فهیمه و بهبود یک پسر 18 ساله دارند، اما در فصل ششم او و بهبود 17 است که باهم زندگی می‌کنند. حالا سئوال این است آیا لک‌لک‌ها بهتاش را برای فهیمه و بهبود آورده‌اند؟ 

 با احتساب دو سال گذران خدمت توسط بهتاش (بهرام افشاری) او چگونه در فصل پنجم مستند به اظهارات خودش ،بیست و پنج ساله است؟! 

این محاسبه در شرایطی صورت می‌گیرد که بهبود در فصل پنجم غیبت داشته و زمان این غیبت 5 سال عنوان می‌شود. 

زن برادر نقی، قبلا زن برادر هما بود؟

تصویر آتیه جاوید بازیگر نقش زن برادر هما در فصل اول سریال
 در نخستین فصل پایتخت که در سال 1390 پخش شد، زمانیکه نقی برای  گرفتن چک به منزل شعشانی می‌رود با هادی (برادر هما) مواجه می‌شود. هادی همراه همسر و فرزندش وارد می‌شوند.

 «آتیه جاوید» در این فصل نقش مهری همسر هادی، برادر هما را بازی می‌کند. اما در فصل‌های بعدی همین بازیگر همسر تقی برادر نقی است.

جمیله و تقی در فصل پنجم فرزندی ندارند و این در حالی است که در فصل اول سریال، تقی با آن‌ها تماس می‌گیرد تا تولد سارا و نیکا را تبریک بگوید، نقی به او می‌گوید: "بچه ها چطورن؟ دست زن و بچه را بگیر و به تهران بیاور. " در فصل دوم تقی کاملا مجرد است.  

نقی چگونه مخ هما را زد؟ 

در فصل اول وقتی دارند اسباب‌کشی می‌کنند که بار و بنه را جمع ‌کنند و به تهران بیاورند، هما فقط یک برادر دارد و پدر و مادری علی آبادی‌اصل دارند و خانه آنها در علی‌آباد است. 

در پایان بندی فصل  ششم که در نوروز 1401 پخش شد وقتی نقی به زندان افتاد هما به او می‌گوید:" بابام سیگاری بود و در دوره کرونا، نقی پیش او رفت و  بابای من از نقی کرونا گرفت و فوت کرد."

با این حال می‌توان این احتمال را مطرح کرد که خانواده هما ممکن است مهاجرت کرده باشند یا اینکه برادران هما هم تهران نشین شده باشند.  در خانواده سعادت به غیر از پدر و مادر هما، هیچکسی لهجه ندارد.در فصل یک و سوم داستان آشنایی و نقی هما به چندین شیوه روایت می‌شود. 

در فصل یک هما می‌گوید:" من برای هم زدن آش نذری به خانه مادربزرگ تو آمده بودیم ، من تورو دیدم و تلویحا اشاره می‌کند که همسایه بودند. "

در فصل سوم نقی به «چوچانگ» نامزد ارسطو می‌گوید:" من سرباز بودم و پدر هما فرمانده ما بود. من برای کار گچ کاری به خانه آن‌ها رفتم و هما را دیدم و یه دل نه صد دل عاشق شدم و داستان اینقدر پیچیده می‌شود. "

ماجرای مثلث ذوزنقه‌ای روابط عشقی فهمیه
در فصل دوم قرار است خروس رحمت را تبدیل به فسنجان کنند، نقی به خانه فهمیه می‌رود و به دنبال پدرش می‌گردد و خروس را می‌بینند. فهمیه به او می‌گوید:" رحمت خروسش  را به همسر من داده و ممکنه بهبود هم مثل رحمت خروس باز شود و من مثل همسر رحمت بدبخت شوم. "

رحمت در فصل سوم متاهل است، درچهارم مجرد است، در فصل پنجم عاشق فهمیه است و در فصل ششم با فرد دیگری ازدواج می‌کند که از او سه فرزند دارد و در فصل هفتم هم دوباره با فهمیه ازدواج می‌کند.

 
در فصل چهارم معلمی که زبان تدریس می‌کند خواستگار فهیمه است،فهمیه می‌گوید: من خواستگار جوان و مجرد زیاد  دارم و رحمت گزینه مناسبی نیست.

در فصل‌های قبلی به تاهل رحمت اشاره شده وحالا تقویت زمینه  برای وصلت رحمت و فهمیه او  ناگهان مجرد می‌شود.   

بچه فهمیه چگونه به «خرس بچه« تبدیل شد؟
در فصل سوم فهمیه بهروز را حامله است. چون بخشی از قصه فواصل زمانی را مشخص می‌کند.بهتاش 18 ساله است و در فصل هفتم رابطه سنی بهتاش و بهروز آنچنان زیاد به نظر نمی‌رسد.

 احتمالا در فواصل واقع گرایانه زمانی سریال که حتی به کرونا هم اشاره می‌شود، بهروز با استفاده از هورمون رشد به یک «خرس بچه» (تیکه کلام نقی) تبدیل می‌شود. نقش بهروز سریال با این سن و سال همخوانی ندارد و بر اساس روایت واقعی سریال  نهایتا باید 12 ساله باشد.

چرا ارسطو از تورلیدر اهل ترکیه شکایت نکرد؟

در فصل چهارم خانواده سوار بالن می‌شوند و پس از سقوط بالن هیچ کس لباسش تغییر نکرده و صدمه‌ای ندیده است. ارسطو پس از سقوط می‌گوید: من بدبخت شدم ساعت و انگشتری که از کریمخان تهران خریده بودم گم شد و در سریال می‌گوید من از مهمت (تور لیدر ترک) شکایت می‌کنم. اما وقتی با الیزابت که عضو داعش است ملاقات می‌کنند انگشتر و ساعت ارسطو در دستش قرار دارد. 
داروی سندورم دست بی‌قرار، شربت تقویتی کودکان است

در فصل ششم بهبود با بیماری سندروم دست بی قرار سعی می‌کند ارسطو را خفه کند و بخش امنیتی فرودگاه هم هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند.

 پرستاری که در فرودگاه حضور دارد،  یکی از داروهای مهم سندروم دست بی قرار را معرفی می کند که شربت «سانستول» است. این داروی تقویتی که مجموعه‌ای از ویتامین‌ها است را کودکان استفاده می‌کنند.

زمانی که نقی می‌رود زمین خود را تحویل بگیرد هوا کاملا بارانی است اما در سکانس بعدی با کاپشن و نایلون است، اما سکانس بعدی ارسطو را ترک موتور رحمت می‌بینم و هوا کاملا آفتابی است. وقتی دوربین از بالا نقی را با زمین تحویل گرفته شده نشان می‌دهد، در کنار او یک قبرستان است. 

 
ارسطو در فصل قبلی در زندان حضور دارد حین آزاد مهر آزادی کف دستش می زند و اما دم درب زندان دستش مهر ندارد. 
در فصل قبلی ارسطو پیش کاوش خلاف کار می رود که مشغول پخت و پز است و او با گاز خاموش مشغول پخت و پز است. حین غذاخوردن هم ماهیتابه خالی است.

از این سوتی ها در سریال زیاد است در فصل قبلی(ششم) بهبود با سماوری برقی که در برق نیست، دم کردن چای است. 

روانشناس فصل هفتم که در قسمت اول دیده می‌شود و بسیار شبیه سعید عزیزی است.  فردی که به‌عنوان مشاور خانواده و کارشناس سبک زندگی شناخته می‌شود و در اینستاگرام بیش از یک و نیم میلیون دنبال‌کننده دارد.

بازیگر نقش روانشناس در فصل‌های قبلی مامور اماکن، کارگر و مغازه دار بوده و در فصل هفتم روانشناس شده است. 

سوهان پز کشتی گیر که نقی  را در فینال مسابقات کشتی شکست داد، در فصل هفتم در باشگاه کشتی  او کار می کند . 

بازیگر پدر ارشاد، خواستگار دختر نقی، در فصل سوم قبل کارفرمای نقی  و در فصل چهارم عضو شورای شهر بود. 

سارا و نیکا عوض شدند و جای بهروز آوردند." فداش بشم منه" ، "پادشاه باشه" که از زبان نقی می‌شنوم، تیکه‌کلام‌های آیسان اسلامی،  بلاگر معروف است.

 
شماره پیراهن بهتاش در مقابل پرسپولیس 88 است و ناگهان عدد به یک تغییر می کند.

ژل های تزریقی لب هما در فصل قبل حین استقبال از بهبود ناگهان برطرف می شود. در فصل  چهارم فهمیه پس از گریه کردن می رود به صورتش آبی بزند و می‌بینیم که آب قطع نیست. 

هما  در فصل هفتم کلی لاغر شده و از رژیم مهران غفوریان استفاده کرده و چهره هم اکنون به دل مخاطبان نمی‌شنید. 

در فصل هفتم یکی از شوخی‌های نازل که موجب کاستن شان سریال می‌شود، اشاره به ماجرای ورودی و خروجی افراد است. نقی در این فصل واکنش های انتحاری منجر به کمدی ندارد و بازی اش خیلی مصنوعی است. 

رحمان و رحیم نمادهای بازی تصنعی در این سریال با حضور در هر فصل یک ترک موسیقی منتشر می‌کنند اما سبک رحمان و رحیمی دارند و خیلی زود فراموش می شوند و مثل ساراو نیکای فصل های قبلی نقش جالباسی را در این سریال دارند. 
 
 انتهای پیام/